-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 بهمن 1392 17:59
اگه بانکی بود که هر روز صبح 86400 دلار به حساب شما واریز میکرد و حساب هر روز به روز بعد منتقل نمیشد و اجازه نمیداد که پول تو حسابتون نگه دارید و در پایان هر روز آن قسمت از موجودی که نتونسته بودید استفاده کنید,مسدود میشد,چه کار می کردید؟ معلومه,تا آخرین سنت اونا برداشت میکردید. ولی واقعیت داره.این بانک اسمش بانک زمان...
-
باران.....
دوشنبه 14 بهمن 1392 17:37
-
من و تو....
دوشنبه 14 بهمن 1392 17:37
گفتم: خدایا از همه دلگیرم! گفت: حتی از من؟ گفتم :خدایا دلم را ربودند! گفت :پیش از من؟ گفتم: خدایا چقدر دوری! گفت: تو یا من؟ گفتم :خدایا تنهاترینم! گفت :پس من؟ گفتم: خدایا کمک خواستم! گفت :غیر از من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم! گفت :بیش از من؟ گفتم: خدایا اینقدر نگو من! گفت :من تو هستم و تو من!
-
زندگی...
دوشنبه 14 بهمن 1392 17:28
لحظه هارا گذراندیم تا به زندگی رسیم ...... غافل از آنکه زندگی همان لحظه هاست
-
نود.......
دوشنبه 14 بهمن 1392 17:25
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند ؛ مابقی یک سال را ، نود بار تکرار می کنند . . .
-
بالا و پایین زندگی.........
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:56
اگر در زندگیت بالا و پایین ها وجود نداشته باشند ... یعنی تو مرده ای .
-
النار...
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:54
قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛ خودمون رو در دریایی از آب قرار میدیم بعد از تولد و برای زندگی، در اقیانوسی از هوا و با مردن ، در میان خروارها خاک ... امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم. خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا خدایا در این سفر پر بلا ، آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛ از آتش به تو پناه می برم ....
-
صندلی تنهایی...
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:42
میان سنگفرشهای سرد و خیس و خطوط سفید و موازی جاده صندلی تنهایی من .. در گوشه ای به رنگ خاکستری زیر چتر نقره ای رنگ ماه در انتظار رؤیایی شیرین لحظه ها را ورق می زند. همه جا ساکت و خاموش و خاطرات مه آلود من بر روی بلندترین ستاره شب غم دوری تو را فریاد می زند. صندلی تنهایی من .. تنها در میان شعله های آتش قلب از جنس سنگ...
-
جاده....
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:37
جاده ی زندگی نبایدصاف ومستقیم باشد،خوابمان می گیرد... دست اندازها نعمتند...!!!
-
هوای تازه....
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:33
-
خانه ای خواهم ساخت......
دوشنبه 14 بهمن 1392 16:15
خانه ای خواهم ساخت بر بلندای ابر ها آسمانش آبی باز باشد همه پنجره هایش به پذیرایی نور ساحت باغچه اش پر ز نسیم حوض ماهی پر آب قامت پاک درختانش سبز وترا خواهم خواند که در این خانه کنارم باشی سینه آینه تصویر تو را می جوید که در آیی چو نور توبه این خانه بیا در خیابان امید کوچه باور سبز نبش میدان صبوری آنجا خانه ای خواهی...
-
عاشق...
دوشنبه 14 بهمن 1392 15:48
-
آرزو
دوشنبه 14 بهمن 1392 15:46
-
باد........
دوشنبه 14 بهمن 1392 15:45
عجـیب است … یک جای کار اشکال دارد ، نه به پدرم رفته ام ؛ نه به مادرم ! مـن بر باد رفته ام … !
-
بهترین سوژه....
دوشنبه 14 بهمن 1392 15:19
کار گردان جایزه اسکار را برد..... عکآس میلیاردر شد... نقاش ثروتمند شد... شعرِ شآعر به 100 زبآن ترجمه شد.. و هنوز سر کوچه وآکس می زند"کودکی"که... . . . . . بهترین سوژه بود
-
گل.......
دوشنبه 14 بهمن 1392 15:16
دست هآی کوچکش به زور به مآشینِ،شآسی بلند حآجی میرسد التماس میکند:آقا..گل میخری؟ و حاجی بی اعتنا تسبیح می اندازد و برای فرج آقا دعا می کند!!
-
خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خویش چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من خدای چون تو دارم وتو خدای چون خود نداری....
شنبه 12 بهمن 1392 21:30
-
باخدا.....
پنجشنبه 10 بهمن 1392 16:27
در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر ا ز ناخدا بودن است..... .. .
-
فصل عاشقی ی تو
پنجشنبه 10 بهمن 1392 16:14
درجشنواره ی عاشقی های مطلق دانه های بلورین برف برتاج قصرم نشسته وایوان خانه ام راسپیدپوش کرده نعره زنان گرمایم رابه شادی میخواند که فصل فصل عاشقی ی توست نرم وآهسته بیا به جشن برفها...........
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 بهمن 1392 20:40
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 بهمن 1392 20:15
آشـق را از ایــن به بَعــــد ، دیگـــر اینـگـونه بــنویســــید ... " " چــون همیـــــــشهــ سَــــــرَش کـــــــلاه می رود ....
-
فقط یه سیب......
چهارشنبه 25 دی 1392 14:30
وَقتی خواستم یک عَکــس اَز چهره ے لطیفَمـ بگیرم عَکآس کــﮧ گـُفت :بگو سـیـب ؛ مَن یآدِ حِمآقَتــــ حَـ ـوآ اُفتَادم، وَ لبخندی زَدَمـ ...! اگر دلـــ ــت هــوسِ آن درختِ سیــــ ـب را نمــــی کرد من الـان در آغـوش خدایم بودم حیف ... چقدر تاوان פֿ ــوردن یک سیب را بدهیم؟
-
ضعیف واقعی.....
چهارشنبه 25 دی 1392 14:22
زن ظریـــــفه نه ضعیف! ضعیف اون مردیه که نمـــی تونه یک سآعت چشم و دلش رو نگه دآره....
-
معرفت .....
چهارشنبه 25 دی 1392 14:15
معرفت رابایدازکفش ها آموخت............. هنگامی که یکی نباشد . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . دیگری تا ابد آواره است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 دی 1392 15:01